چراغ روشن·۲ ساعت پیشداستان کوتاههول و وحشت تاریکی صحرایی که گذرانده بودم، هنوز در تنم بود. نمیتوانستم چشمانم را باز کنم. میترسیدم این بار هم با یکی از همان موجودات ترسن…
فرامرز انتظاریدرمعلم روستا·۳ ساعت پیش297. امدادخسته و کوفته پیاده از ترمینال شرق به سمت فلکه اول تهرانپارس می رفتم تا آنجا تاکسی بگیرم و به خانه برسم. دیروز عصر به خاطر برف شدید که جاده…
A.F·۱۲ ساعت پیشاز لحظات اخر تابستون بهره مند شیم🫠🤧🙃🤣😜می خوام امروز یکی از تفریحات قوم کتاب خون ها رو براتون با رسم شکل شرح بدم و تدریس کنم 😜🤣من و دوست صمیمیم از اول تابستون این حرکت رو می زن…
دانلود جزوه خلاصه کتاب و نمونه سوالات تستی·۱۶ ساعت پیشدانلود رایگان خلاصه کتاب مبانی کارآفرینی احمدی و درویش پیام نورخلاصه کتاب مبانی کارآفرینی احمدی و درویش پیام نور - جزوه درس دانلود PDF خلاصه کتاب مبانی کارآفرینی پیام نور حسن درویش…
رضا نجارزادگان·۲ روز پیشداستان کوتاه: تروماپسری ۹ ساله با لباس های خون آلود روی صندلی در راهرو بیمارستان نشسته و به انتهای سالن نگاه میکند. خانمی از او میپرسد: پسرم شما چرا اومدی…
مانا·۲ روز پیشداستان کوتاه"قصه ی بی معنا"تلاش میکرد تا بنویسید تمام ذهنش را منسجم میکرد روی امر نوشتن خود نوشتن اما هیچ چیز مطلقا حتی کلمه ای بی معنا به ذهنش خطور نمیکرد و ذهنش گوی…
حسین زارعی·۲ روز پیشیا بیر بَله، یا بیر بَله.در کوزَره مرد سادهدلی زندگی میکرد به اسم شُوقعلی. زنش زرنگ و بد جنس بود. یک روز که میخواست شوهرش را دستبهسر کند، گفت:– «شُوقعلی! میری…